البته که برای خودم می نویسم از حرف هایی که نباید به زبان بیاورم . هیچ وقت ‌ از حسرت ها حسرت نگاه ها. 

نگو که بازم میخوای بری نگو که دلم دیگه طاقت از دست دادان ندارم اونم تو ۹ هفته و ۴ روزه که دارم باهات حرف میزنم. نگو که این روزا روزای آخر با هم بودنه. تلخه اما هر لحظه و هر لحظه و هر لحظه حتی صدم ثانیه های این هفته تمام ترس دنیاتوی وجودمه که از دست بدم که از دست دادنت اتفاق بیفته‌. آخه چطوری میتونم شاهد از دست دادنت باشم؟؟ خدا داره با من چی کار میکنه عزیز دلم؟ خدا از من می خواد چی بسازه؟؟ بهش بگو که مادر من رنجیده حال تر از اینه که بخواد از این امتحانا سر بلند بیرون بیاد. بهش بگو که درسته که مادر من هیچ وقت نا امید نمیشه اما ذره ذره دارم آب شدنش رو می بینم. بهش بگو آخه مهربون چند تا امتحان با هم؟؟ پاورقی ها رو نپرس دیگه لا مذهب

هنوزم کسی هست که اینجا رو بخونه؟

نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

ان الله لا یخلف المیعاد

بهش ,نگو ,ها ,بگو ,لحظه ,رو ,از دست ,هر لحظه ,نگو که ,بهش بگو ,هیچ وقت

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرجع فایل های قابل دانلود دانشنامه دفاعی دانستنی های سلامت طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل مهربانستان تجربه موفق بانک نمونه سوالات ننقشه برداری درجه ۲ فنی و حرفه ای دانلود خلاصه کتاب رفتار مصرف کننده سولومون کلوب شبانه اهورا